سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق چیست
 
قالب وبلاگ

آمدنت را دروغ چرا، نمی دانم

 

رفتنت اما جشن گرفتن داشت

 

نه که خوشحال باشم؛ نه!

 

رفتنت نوید پرشعر شدنِ تنم بود

 

می شد بنشینم سال ها از سایه ات

 

که دور می شد شعر بنویسم

 

تو ولی نه آمدی و نه رفتی

 

تو خوب می دانستی،

 

نابودی من کار هر کسی نیست!

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


[ چهارشنبه 91/5/11 ] [ 8:53 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

تورا که دارم زندگی می نشیند بر دلم

بوی بهار میدهی گلم تورا که میبویم

شکوفه میکند دستانم با نوازش تنت

لحن اقاقی هاست زمزمه های پیراهنت

آبی که باشی سرشارم از زمزمه عشق

لبا لب آواز میشوم در تبسم باران

دوست دارم دستانت را در دست بگیرم

و با صدایی از سر شوق باز هم فریاد کنم

دوستت دارم تا ابد ،تا ابد دوستت دارم

 

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 6:41 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

غم که می‌آید در و دیوار ، شاعر می‌شود 

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود 

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

خط‌کش و نقاله و پرگار ، شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی ؟

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت ؟

تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود !

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

  

99

 


[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 6:38 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

می گریم از نـــو در حیاط خلــــوت دل

شاید که برخیزی تو از خواب گـــــــرانت !

شاید دوباره بشنوم هم چـــون گذشته

" تنها تو را من دوست دارم " از زبــــانت !

شاید دوباره در رگ خشــــکیده ی من

خون صدای تــــــــو بجوشد بار دیگر

شاید نـــــــــگاه تشنه و افسرده ی من

شبنم ز بـــــرگ تو بنوشد بار دیگر ...

شاید دوباره جــــــان بگیرم در خیالت

چون روز های دور این عــــــشق خیالی !

شاید بیابم دست بر انــــــدام سبزت ...

در عمق رویــــای دل انگیز محالی !

شاید بتابد نور آبــــــــی رنگ مهتاب

بر شام تار بـــــــــــی کسی هایم دوباره

شاید بگیرد از دل یــــــــک زورق پیر

دریای عشق تــــــــــــو سراغ تخته پاره ...

بر تارک بی حـــــاصل این کشتزارم

شاید نگاه سبز تــــــــو بذری فشاند ...

شاید مترسک های خـــــــواب آلوده را باز

تا دشت های سبز و پـــــــــر رونق کشاند ...

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


[ شنبه 91/2/23 ] [ 6:21 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

از همه گرمی عشق محتاج این تک شعله ام !

پس چرا با یک وزش آشفته حالم میکنی؟!

از همه عالم وآدم بریدم،با توام !

پس چرا یکباره خود را از دلم کم میکنی؟!

من همه عشقم پی سراب تو دویدن است !

پس چرا حتی از این وهم،دریغم میکنی؟!

تو که خود کبوترانه پر زدی تا لانه ام !

پس چرا این آشیانه را پر از غم میکنی؟

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


[ شنبه 91/2/23 ] [ 6:20 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد قفل راست کلیک