عشق چیست
|
من دفتر شعر خودم را باز کردم [ سه شنبه 90/12/2 ] [ 11:43 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
زبانم رنگ صدا بود، شده همنشین سکوت و دلم ، که به جز یک پرنده ای آزاد ؛ درون آسمان بی حد تو ، روی اوج آشیانه ای داشت اکنون جز خزیدن راه دیگر برایش نیست و نگاهم که همیشه به راهی بود که تو و لبخند تو بدرقه اش می کرد و امیدی داشت به رفتن به رسیدن خیره مانده به یک بن بست در این روزهای پر تکرار در این سلول تنهایی شاید که دلم مرده است و زبانم لال گشته از نبود تو و نگاهم خسته از دیدن هیچ [ سه شنبه 90/12/2 ] [ 11:39 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
ببین صدای تنهایی من است که آسمان را رنگ شب بخشیده هوای سینه ی من است که ستاره ها را پوشانده نگاه خیره من که رو به درد مانده گوش کن.. ناله ی باد پشت پنجره صحبت این لحظات من است آری این روزها غم مبوت، مات من است اینروزها منم که ثانیه ها را به انتظارهجی می کنم
و هر بار باز میگردم
میان واژه های خود به دنبال نشانی از تو تا شاید میان واژه ها سلامی آواز خیس دلتنگی را ازنگاهم و درد را اززبانم بزداید [ سه شنبه 90/12/2 ] [ 11:38 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
دیگر دو چشمم را به چشمانت نخواهم دوخت دیگر نگاهم را به راه تو نخواهم دوخت دیگر برایت عاشقی هایم نمی گویم دیگر رز خشکیده را،هرگز نمی بویم دیگر ندارم ترسی از رنج جدایی ها دیگر ندارم ترسی از این بی وفایی ها آن گریه های بی صدای من گذشتند آن عاشقی، آن آرزوهایم گذشتند اندوه تو دیگر دو چشمم تر نخواهد کرد قلبم دگر با خاطراتت سر نخواهد کرد آسوده ترکم کن برو هرجا که می خواهی تا من برای مرگ خود پیدا کنم راهی [ سه شنبه 90/12/2 ] [ 11:37 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
گاهی دلم تنگ می شود برای خودم
[ چهارشنبه 90/11/26 ] [ 11:50 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |