سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق چیست
 
قالب وبلاگ

خلوتی داشتم و عمر گرانی که گذشت
کس ندانست چه شد عشق و به پای که گذشت
خبر از اتش دل سوختنم یار نداشت
که خدا داند و دل بر سر این دل چه گذشت
بلبلی خون دل خویش به تاراج کشید
همه عمر به سودای غم غنچه گذشت
سوختم از غم و تدبیر نگردی در کار
خفتگان هیچ ندانند به دل انچه گذشت
مست شو از می ناب سر میخانه دوست
که صفا نیست ذلی را که از این برکه گذشت
خلوتم ره به خیال نظرت راهزن است
تو چه دانی به دل خسته در این ره چه گذشت
می زند خاطر عشاق به سرتاسر جان
که آیسان نیز چو عشاق از این ره بگذشت

 


[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 8:2 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

خسته ام از آرزو ها،آرزوهای شعاری

 

شوق پرواز مجازی،بال های استعاری

 

لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن

 

خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

 

آفتاب زرد و غمگین،پله های روبه پایین

 

سقف های سرد و سنگین،آسمان های اجاری

 

با نگاهی سرشکسته،چشم هایی پینه بسته

 

خسته ازدرهای بسته ،خسته از چشم انتظاری

 

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده

 

خنده های لب پریده،گریه های اختیاری

 

عصرجدول های خالی،پارک های این حوالی

 

پرسه های بی خیالی،نیمکت های خماری

 

رونوشت روزهارا ،روی هم سنجاق کردم:

 

شنبه های بی پناهی،جمعه های بی قراری

 

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

 

خاک خواهد بست روزی،باد خواهدبرد باری

 

روی میز خالی من،صفحه ی بازحوادث

 

درستون تسلیت ها نامی ازما یادگاری

 

تاحالا انقدر با این شعر احساس نزدیکی نکرده بودم.........


[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:47 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

این است پایان حکایت زرد مان
بغضی که اسمان داشت شکست
دیریست جاده  دگر  نمی زند
حرف از عبور خاطره های سبز
اینجاست اخر یک داستان تلخ
با ریزش اخرین برگ یک درخت
اری چقدر تلخ تمام شد
یک عمر زندگی و وداع برگ
دیریست قافله رفتست جا مانده ایم
تنها به خاطرتماشای فصل زرد
اینجاست که مرگ بی داد می کند
در فصل بی قراری برگ
از پشت لحظه های مبهم بی قراریمان
چون برگ زرد یک درخت غصه می خوریم
روز وداعست باید که خواند
این
است پایان حکایت زردمان 


[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:40 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

 

 بارون اشکها تو چشام عشقو تمنا تو نگام


 


بخاطره موندنه تو واسه ی نرفتنه تو


التماسه واژه ها تو گذره لحظه ها


بخاطره داشتنه تو واسه ی خواستنه تو...
 


 


چشم براه تو


 


بارون اشکها تو چشام عشقو تمنا تو نگام


بخاطره موندنه تو واسه ی نرفتنه تو


التماسه واژه ها تو گذره لحظه ها


بخاطره داشتنه تو واسه ی خواستنه تو

 


.


.


.


هیچ وقت انگار دلت نخواست عشقمو باور بکنه


به این دله بی کسه من یه کم محبت بکنه


یه عمریه در انتظار می سوزم یه عمر بی قرار


بخاطره دوریه تو واسه ی بوسیدنه تو


.


.


.


اما هیچ وقت نیومدی دل تنگیمو تو ندیدی


هق هق و گریه هامو انگار هیچ وقت تو نشنیدی


هیچ وقت دلت که تنگ نشد جویای حاله من نشد


توی این شهر غریب با دله من غریبه شد


هیچ وقت دله سنگه تو واسه ی دله تنگه من


تنگ نشدو هیچ وقت دلت نخواست عشقه قشنگه من...

 


[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 7:20 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]

سلام
این ترفند از خودمه که دیدم بعضی ها آنتی ویروس ندارن ودنباله یه آنتی ویروس میگردن .
حالا گوش کنین.
چطور می تونید یه ویروس یا یه برنامه شناخته شده رو که میدونید خطرناک است ولی نمی تونید اونو پاک کنید پاک کرد

خوب امروز می خام اینو بگم

روش اول اینه که بتونید پراسس(process) اونو شناسایی و قطعش کنید می گید چطوری خوب این طوری ctrl+alt+delete رو با هم فشار بدین بعدش هم پنجره ظاهر می شه

از تب process اون برنامه رو انتخاب کنید  و end process رو بزنید که این روش در مورد بیشتر ویروس ها کاربرد نداره چون اونا خودشونو مخفی می کنند

روش دیگه که توسط خودم بیان می شه یعنی ایدش از خودمه اینه که بعد از اینی که او ویروس رو شناسایی کردین برین یه برنامه exe انتخاب کنید بعدش گزینه rename رو با راست کلیک کردن انتخاب کنید بعدش هم اسم اون برنامه رو به نام همون ویروسه بزارین خوب بعدش هم یه کپی از اون بگیرینو اونو تو جایی که اون ویروسه است قرار بدین بعدش هم یه پیام می یاد اونو yes بزنید بعدش هم دیگه تمومه اون ویروس پاک شد شما هم م تونید اون فایل باقی مونده رو اگه خواستید پاک کنید



[ دوشنبه 89/9/1 ] [ 3:33 عصر ] [ آیسان ] [ نظر ]
<   <<   71   72   73   74   75   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد قفل راست کلیک