عشق چیست
|
کسی بی خبر آمد مرا دست خودم داد کسی مثل خودم شاد اسیر قفسی باز کسی ساده ، کسی صاف کسی مثل خودم لال مرا یک شبه رویاند من از خواب پریدم و یک شاعر غمگین [ سه شنبه 90/10/6 ] [ 6:19 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
چشم انتظار تو در کوچه های شب سر مِیکنم ترانه عشقت برای شب نسیم گمشده و انتظار من در لحظه های راکد و بی ادعای شب شاِید خِیال تو مهمان پونه هاست مست از گناه و لذت شب پونه های شب اشک از دو چشم تو تصوِیر کودکی افتاده بر دل اِین غنچه های شب شمعی بِیاد تو روشن کنار من اشکی بِیاد تو بر گونه های شب ِیک شب بدون تو مِیمِیرم از غمت چشم انتظار تو در کوچه های شب [ سه شنبه 90/10/6 ] [ 6:11 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
عشق چیست؟
[ سه شنبه 90/10/6 ] [ 5:34 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
کوله بارم بر دوش مسافر میشوم گاهی...
بغضی برای شکفتن خاطراتم در دست بازیچه میشوم گاهی... اعتمادی پرپر پاهایم خسته هوایی میشوم گاهی...
صدایی در باد زمستان میشوم گاهی...
ماه های مانده
تقویم ام بی تاب دلم تنگ میشود گاهی... رد پایی گنگ در این سایه ی تنهایی چه بی رنگ میشوم گاهی...
[ پنج شنبه 90/10/1 ] [ 6:4 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
از غم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟ بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود از آینه ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟ در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟ بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟ دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟
[ دوشنبه 90/9/28 ] [ 3:28 عصر ] [ آیسان ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : آیسان ] [ Weblog Themes By : aysan] |